![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مرمت میکـند سرمایۀ ویـران امت را بنای عدل محکم میکند ارکان امت را پس از فقدان پیغمبر خیال خلق آسودهست اگر در دست میگیرد علی سُکان امت را در این دریای پُر طوفان، علی آن نوح کشتیبان هدایت میکند کشتی سرگردان امت را خلافت با علی بر تن ردای عدل میپوشد که میزان میکند میزانِ نامیزانِ امت را علی پیداترین اعجـاز پنهـان پیمبر بود که میدانست هم پیدا و هم پنهان امت را پیمبر جان امت بود و مولا تا به تن جان داشت حفاظت کرد با شمشیرِ غیرت جان امت را مسلمانان چه میجویید در تنهایی محشر که میسنجند با حبِ علی ایمان امت را علی از سادهلوحان زخمهای بدتری خورده خدایا دور کن شر کـجاندیشان امت را میان گـودی محـراب یا در پهـنۀ میدان علی، تنها علی پس میدهد تاوان امت را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کسی که رشتۀ گیسوی او حبلالمتین باشد پس از خلقش سراسر عرش، غرقِ آفرین باشد که حیدرآفرین حقا که خیرالخالقین باشد چه در هیبت چه در غیرت چه در عشق اولین باشد که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین باشد به روی خاتمش "للّه مُلکٌ" گشته حک اما بچرخد روی انگشت علی چرخ فلک اما علی غیر از خدا هرگز نمیخواهد کمک اما جهان عمریست درماندهست در تردید و شک اما علی علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین باشد تـمام اولـیـا را در دبـسـتـان عـلـی دیـدم که هشیاران عالم جمله مستان علی دیدم و جنت را گـیاهی در گـلستان علی دیدم من از فتح درِ خیبر به دستان علی دیدم که او دست توانـمند خـدا در آستین باشد چه باشد جلوۀ دنیا؟ به جز مردار در چشمش شبیه استخوانِ خوک بیمقدار در چشمش ملائک مشق بنویسند از اسرار در چشمش بگو از استخوانِ در گلو، از خار در چشمش که داغ از خـطبههای نا تمام آتشین باشد نبیند فضل او را هرکسی باشد به قرآن کور که بر خورشید میگردد نگاه شب پرستان، کور به آنها که از اول کور بودند و کماکان کور بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور برای فـاطـمه تنها عـلی باید قـرین باشد بدا بر حال آنان که خلایق را از او راندند خوشا اجداد ما آنها که پای عشق او ماندند که ما را مادران با نام حیدر شیر نوشاندند از آن روزی که چشمم باز شد در گوش من خواندند علی تا لحظهی آخر امیرالمـؤمنین باشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خـبـر دهـیـد دوباره به تـشنـگان غدیر رسیده بر سر این چشمه، کاروان غدیر هنوز از سر گلدستههای عشق و شرف بهگوش میرسد از آسمان، اذان غدیر به شوق تـشـنهلبانِ ولایتش جاریست ز چـشمـهسارِ ولا چـشمـۀ روان غدیر هـمـاره در دل تـاریـخِ روشـنِ اســلام روان چو کوثر جاریست، داستان غدیر گـواه روز ظـهـور ولایـت مــولاسـت اگر که بـاز شود در جـزا زبـان غدیر علی نه گل، که گلستانی از ولایت بود قـسم به زحـمت بی حـد بـاغـبان غدیر به غیر بوذر و سلـمان و چند یار دگر که سرفراز برون شد ز امـتحان غدیر سه روز تابش خورشید دیدنی شده بود چقدر رنگ طرب داشت آسمان غدیر امـین وحـی سـتـاده به صورت انـسان بـه احـتــرام ولایت در آسـتـان غـدیـر خوشا کسی که به دستش رسید هدیۀ دوست ولایت عــلــوی بــود ارمـغـان غـدیـر ز آفتاب قـیامت به دل هراسـش نیست فتاد بر سر هرکس، که سایـبان غـدیر سـعـادت ابـدی مـیدهـد «وفـایـی» را اگر قـبول کـنـنـدش ز شاعـران غـدیر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
منّتِ یک عـمر پای تو گـدایی میکِشم نامِ زیـبـای تو را با دلـربـایی میکِـشم باز دلـتنگـم برای شهـرِ زیـبای نجـف هرچه آقا میکِشم از این جدایی میکِشم فاتحِ خـیبر بیا تسخیر کن این قلبِ من بینِ این بتخانه زجرِ بیخدایی میکِشم پادشاهِ کُلِّ دنیایی حکومت مال توست بعدِ پیغمبر هدایت بیگمان کارِ شماست رهبریِّ نُه فلک تنهـا سزاوارِ شماست ای شهـنـشاهِ نجـف خیلی بدهکارِ توأم یا امیرالمـؤمنـین جز تو ندارم یـاوری بیبـرو و برگـرد آقا وارثِ پیغـمبـری یا ولّی المسلـمین عـیدی بده بر بینـوا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اهـل غــدیــرم و سـر بـازار حــیـدرم تـا روز حـشـر بـنـدۀ دربـار حــیـدرم هـستم هـمیـشه جزء گـدایـان مرتضی در سـفـرهام نبـوده مگـر نان مرتضی باده نـخـورده مست شوم با فـضائـلش عشقـش شود رهاییِ از نار، حاصلش ذکـر عـلـیست مـزۀ شـیـرین بر لـبـم فکر علیست طاعت هر روز و هر شبم حیدر همان کسیست که حق را اقامه بود لحظه به لحظه زندگیاش رنج نامه بود طی شد به قرص نان و نمک روزگار او همـسـفـره با فـقـیـر شـدن بود کـار او هم مظهر است رب غفور و رحیم را هم آیـنه است یا عـلـی و یا عـظـیم را هرکس که عبد او شده اصلا فقیر نیست در به در است هرکه به راه غدیر نیست پـشت و پـنـاه لـشکـر اسـلام در نـبرد غیر از عـلی نبود به دنبال کس نگرد از خاطـرم دوباره کـرامات او گذشت باید نوشت از علی و ماجـرای طشت غرق گـناه هم که شدی رو به شاه کن دل را به نام و یاد علی رو به راه کن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دسـتـی که نـبـی گـرفـته بر بالا دست یک عمر به او سپـرده دل حالا دست تـنــهــا نــه ابــوتــراب، مــیدانــم او دارد به طـلـوع مهـر و بر دریا دست در شـوکـت او همین کـفـایت، به خـدا چشم است به جایی و شود یکجا دست از دامن این دست مکـش دست که او دارد بـه امـــور عــالــم بـــالا دســت ثـقـلـیـن بـرای اوسـت، از بـعـد نــبـی بـسـتـنـد به بـنـد گـردنـش، امـا دسـت بنـشـسـت به صورت گـلی در کـوچه تا این که دری شکست از زهرا دست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
یـاد تـو آئـیـنـه و نـام تـو نــور ذکر تو خیر است و کلام تو نور شعر بـخوان ای نفـس آسـمان! «إِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِكمَة»، بخوان شعر بخوان معجـزه نازل شود آتــش جــان مــتــوکــل شـــود لرزه بیـفـتـد به دلش، پـیکـرش مـسـتـی دنـیـا بـپـرد از سـرش شعر کم و محکم تو خواندنیست شعر تو در ذهن زمان ماندنیست مـاه تـمـامـی و کـلام تـو نــور ذکر تو خیر است و سلام تو نور بــاز از آداب زیـــارت بــگــو بـاز هـم از شـأن امـامـت بگـو سـورۀ لبـخـند خـدا جـامعهست جامع اوصاف شما جامعـهست بـاز دلـم نـور خــدایـی گـرفـت شور «وَ کُـنتُم شُفَـعائی» گرفت وقت زیارت شد و یوم الـغـدیر وصـف غـدیـریـه و ذکـر امیر سـیـر کـن آیـات و روایـات را وصف کن آن پاکترین ذات را از جـلـواتـی ازلــی گــفـتــهای از صد و ده وصف علی گفتهای در شب ظلمتزدگان ماه اوست «أَوَّلُ مَـن آمـَنَ بِـالله» اوســت هرچه بر اوضاع جهان بگذرد در دو جهان هرچه زمان بگذرد آنچه تـغـیّر نـپـذیـرد عـلـیست وآنکه نمردهست و نمیرد علیست آیــنــه در آیـــنـــه مــات تــوأم مـحــو مــرور کــلــمـات تـوأم کـاش به آئـیـن تو شـاعـر شوم با نـظـر لـطـف تـو زائـر شوم بـاز دلـم تـشـنـۀ ایــوان اوسـت بـاز هـوای حـرمـش آرزوست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
به شهرِ کور بخشیدی فروغ چشمهایت را منوّر کردی از نورت زمینِ زیر پایت را ملائک یکبهیک تبریک میگفتند با شادی به لب ابن الرضا میدید لبخند رضایت را اگرچه کُلُّهم نـور و اگرچه کُـلُّهم هادی به تو دادند اما از ازل نبض هدایت را گناهان کبیره کردهایم و دل به تو بستـیم مگیری از سر این جامعه دست دعایت را من از تو آب و نان و سیم و زر هرگز نمیخواهم به یک لبخند مهمان کن گدای سامرایت را رسیدی تا علیِ چارم ارض و سما باشی که رسواتر کنی شاهان پَست بیکفایت را خلافت چیست چیزی که فقط حقِّ علی بوده ندیدیم از نبی در خُم به غیر از این روایت را بیا دلهای ما را تا غـدیر خُـم مهیا کن بتابان بر دل تاریکمان نور ولایت را بیا بنویس ما را از محبینات "لکم لاحق" مگیر از ما به قدر لحظهای حال و هوایت را تو راضی باش از ما تا رضا راضی شود از ما سپرده دست تو بیشک رضا مُهر رضایت را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
ای آنکه سحـرگاه من و صبح سـپـیدی عمریست نشستم سر راهت به امیدی گـمکـردهٔ راهـم! شدم از مقصد تو دور نوری برسان؛ وضعیتم را که تو دیدی خـوردم نمک و نانِ جواد إبن رضا را با لطف و کرم آبـرویم را تـو خـریـدی هـر آن شـدی از ذات خـداونـد لـبـالـب هر بار که بر معـصیـتم پـرده کـشیدی آیات تو را خواندم از آنروز که گـفـتند هـمنام عـلـی هـسـتی و قـرآن مجـیـدی یا حـضرت هـادی الائـمّـه خـجـلـم مـن دربارهٔ من یک خـبرِ خـوش نـشـنـیدی یکبـار نـشـد نـذر تو درگـیـر شـوم بـا نفْسی که نشان داده به من فسق و پلیدی غـافـل شدم اما به خـدا عـشـقِ تو دارم سوگـند به میـلاد تو در این شبِ عیدی خوشحال کن این سائلِ محتاج حـرم را با بـرگ بـراتی به دلـم ده تـو نـویـدی!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
ای دهـمـیـن حجـت حق بر بـشر نـور خـدائی تـو ز پـا تـا بـه سـر ای گــل گـلــزار بـنــی فــاطـمـه وی که توئی به عرش حق قائمه نـام تـو از ســوی خـدا شـد عـلی گـشـته جـهـان ز نـور تو منجـلی جــان بــفــدای تـو و مــیــلاد تـو شــاد شــود هــر کــنــد یــاد تــو مـدیـنـه از نـور تو رضـوان شده ز فـیض تو جهـان گـلـسـتان شده ای بخدا مـظـهـر عشق و صفات لـعــل لــبـت آمــده آب حـــیـــات ذکر خوشت هماره تسبـیح ماست نام تو سر لـوحـۀ طاعـات ماست نـــور دل فـاطــمــه و حــیــدری دسـتـه گـل گـلـشـن پـیــغــمـبـری باب تو سر منشأ خیر و عطاست مـادر تـو عـزیـز خـیـرالنـساست معـجـزههـای تو شـگـفـت آفـریـد نـور کـرامـت ز تـو آمــد پــدیــد جــان بـه فــدای تــو کـه آزادهای جـان به ره دین و شـرف دادهای مهر تو در سرشت اهل دل است سـامـرهات بهـشـت اهل دل است ز مـرحـمت کن نظـری سوی ما ای که توئی دلبر خوش روی ما ای که دهی به عـاشـقـانت بـرات عـنـایـتـی که تو به وقـت مـمـات مـحـبـتـت طــلای خــالـص بــود دشـمـن تو هـمـیـشه مـفـلـس بـود گر برسم به وصلـت ای مهـربان نـیسـت مـرا آرزویـی در جـهـان
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
تـا کــتــاب آفــریــنــش بــاز شــد عــاشـقـی بـال و پـرِ پــرواز شـد تا که قـدری آب و خاک آدم شود بـا دم هــو یـا عــلـی اعـجـاز شـد عـشق سـهـم هر کـسی آنجا نـبود حکمت این موهبت چون راز شد تا دل ما بـسته شد بر زلـف عشق دربهـای رحـمـت حـق بـاز شـد ابـــتــدای راه بــود و اشــتــیـــاق یا عـلـی گـفـتـیـم عـشـق آغاز شد با عـلی شد بر بـشر نـعـمت تـمام عشـق یـعـنی روی حیدر والسلام اندک اندک جمع مـستان میرسند در غـدیـر خـم به جانان میرسند العـطـش گـویـان پی سـاقی عـشق پای این خُـم می پرستان میرسند تا در آن بـرکه به قـربـانش روند حاجـیان از عـید قـربـان میرسند از فلک شـمس و قـمـرها تا کـنند جشن حیدر را چـراغان میرسند کاش مـا را هم علی مـهـمان کـند با کـسانی که به ایـشـان میرسـند هر که خـواهد تا غـدیـر خـم رود یـک عـلـی بـایـد هـدایـتـگـر شود یک علی که هادی این شادی است یک علی که هم نقی هم هادی است یک علی که جـامـعـه دارد به لب لطف او عـادات مادر زادی است مهـبـط الـوحـیی که از انـفـاس او در مـیـان سـیـنـههـا آبــادی اسـت کـاش مـا را هــم اسـیـر او کـنـنـد بند عـشقـش برتر از آزادی است با نگـاهـش ما غـدیـری میشـویم آن علی که هم نقی هم هادی است الـسـلام ای مـظهـر کـهـف الـورا مــعــدن رحــمــت امــام ســامـرا آمــدی و شــعــلــه ثـاقـب رسـیــد عشق بر دلها ز شش جانب رسید بخت برگـشـتـه به دلها روی کرد تیر مـژگـانت که بر حاجب رسید چرخش چرخ و فلک را محوری محـفـل پـروانـه را صاحب رسید لافــتــی الا عــلــی آمــد مــگـــر کـه عـلـی بـن ابـیـطـالـب رســیـد دیــده واکـردی صـدا زد هـاتـفـی آیــههــای سـجــده واجـب رسـیـد عطـر و بویت را بهاران گـفتهاند مور کـویت را سـلـیـمان گـفـتهاند چـشـم هـایت مـوضع پـیـغـمـبـری ابــروانـت ذالــفــقــار حــیـــدری لـشـگـر مـژگـانـت ارکـان الـبـلاد بـا نـگـاهـت فـاتـح هـر کـشـوری مظهر حیی که با یک گوشهچـشم شـیــر را از پــرده در مـیآوری دعوت الحـسناست خـال روی تو عاشـقان را اینچـنین حج میبـری حـیّ قــبـل حـی تـویـی بـعـد حـی با قدت برپاست محـشر محـشری با تـو هـر ویـرانـهای آبادی است هرچه داریم از امـام هـادی است سـامـرایـت مـلـجـا درمــانــدگــان سفـرهات از بیکـران تا بیکـران بـارگــاهـت جـنّـت روی زمــیــن فـرشهای مـرقـدت هـفـت آسمان بـرنــمـیگـردد گـدایـت نــا امـیــد هـیچکـس از تو نـدارد این گـمـان دستهای ما به سـویت شـد بـلـنـد دسـتـگـیـری کـن امـام مـهــربـان ای که مـانـدی دور از کرب وبلا لطف کن ما را به ششگوشه رسان از تـو میخـواهـیـم امــام سـامـرا اربــعــیـن پــای پــیــاده کــربــلا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی سامرا بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا من همان عبد شما هستم که از شوق وصال سجـده کـردم سـالـیان سال سوی سامرا بـا شـمـیـم و جـذبـههای سـامـرایی شـما پــرورانـدی در دل مـا آرزوی سـامـرا تا ابـد هـسـتـیم مـحـتـاج نگـاه رحـمـتت ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا ما برای نوکری در ماه جانـسوز حسین اشک میگیریم هر سال از سبوی سامرا اذن گریه میدهی بر روضۀ جدّت حسین؟ میگذاری پا نهم در روضۀ جدّت حسین؟
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
نوشته دست خدا روی لا مکان هادی نشـسـته گوشه صحن تو آسمان هادی خـدا چـکـیـده ز هر کـلـمه بـیان لـبت خدای هر سخن و کـلمه و بیان هادی مرید لطف تو عـبد العـظـیمها هسـتـند برایشان تو عزیز از هزار جان هادی به نام اعظم تو هر دلی طـلاطـم کرد طـلاطـم دل دریــای بـیکـران هـادی چگونه از تو بگـویم خودت بـیامـوزم که حک کـنم به تـمام در جـنان هادی تویی که معجـزه عشق بوده چشمانت صدای هر تـپـش قلب عاشـقان هـادی صدا صـدای خـدا بـود در دهـان شما به عاشـقـان عـلی دادهای امـان هادی برات کـرببلا عیدی از تو میخواهیم پدر بزرگ گل صاحب الـزمان هادی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() افتتاح کانال سایت آستان وصال در ایتا
با عنایت به درخواست های تعدادی از کاربران عزیز؛ در پاسخ به این اوامر و همچنین جهت تسهیل بهتر برای کاربران؛ کانال سایت در ایتا ایجاد گردید، دوستانی که تمایل دارند عضو کانال باشند در همین جا کلیک نموده و یا از طریق لینک زیر وارد کانال شده و عضو شوند لطفا با نشر و تبلیغ لینک این کانال؛ شما نیز در این خدمت به آستان اهل بیت سهیم باشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در عرفه
«یا صاحِبِی فِی وَحـدَتِی» یـاور ندارم با تو ولی بـاکـی از این لشکـر ندارم از ابـتـدای راه گـفـتـم «حـَسـبِـیَ الله» نقشی به جز این، روی انگشتر ندارم مـن آسـمـانـم را بـه تـو تـقـدیـم کـردم دور و برم یک ماه، یک اخـتر ندارم دور از حبیب خویش ماندن، غربت این است درد من از این نیـست که یـاور ندارم «یا رادَّ یوسف عَلَی یعـقـوب» بنگـر دیگر عـلی اکـبر، عـلی اکـبـر نـدارم «یا رازقَ الطّفل الصَغیر» اصغر فدایت غیر از همین لالـه، گـلی دیگر ندارم دارم سَر و سِرّی در این هنگامه با تو میآید آن ساعـت که دیگر سـر ندارم با عضو عضو پیکرم میگـویم اینک ترسی ز تیـر و نیـزه و خـنجر ندارم هر زخـم با تو حـرفهایی تازه دارد ذکری، منـاجـاتی از این بهـتـر ندارم این شمرها احساسـشان را سر بریدند اینها مـسـلـمـانانـد؟ نـه بـاور نـدارم هم زنـدهام با اشک هم مـقـتـول اشکم از راز خـود پـرده چـگـونه بر ندارم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات عرفاتی و خروج سیدالشهدا علیهالسلام از مکه
جانم از روزِ ازل کعبهٔ ما کربوبلاست ذکرِ بیتابِ لبِ مُسلمِمان، کوفه میاست تیغِ حـیدر، به کمر بسته حسین بن علی سخن از شاهرگِ غیرتیِ خـونِ خداست جبلالرَّحمهٔ کعبه، زده است تکیه به طور خیره بر دستِ مسیحانفسِ یوسف ماست حالِ پـرسـوزِ دعـای عـرفـه، داده نشان ساقیِ جـامِ عـسل، تـشنهلبِ جـام بلاست از خدا پُـر شده دیـشب، بـدنِ بیسپـری همه حیرانِ حسینی که چه راضی به رضاست فرش خون پهن شده، در شب خوبِ عرفه مشعر و سعی و صفا، مقصدشان کربوبلاست؟!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات عرفاتی و مدح و منقبت سیدالشهدا علیهالسلام
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات دست ما را بـرسـانـد به دعـای عـرفات یا حسین بن علی عشق، دعای عرفهست عشق آن عشق که بیرون بردم از ظلمات پشت بر کعـبه نکردی که چنان ابراهیم به منا رفته ای با سر پی رمی جـمرات تو همه اصل و اصولی، تو همه فرع و فروع تو همه حج و جهادی، تو همه صوم و صلات ظاهر و باطن تو نیست به جز جلوۀ حق که هـم آئـین صـفـاتی و هم آئـیـنـۀ ذات مـرحــبــا آجــرک الله؛ بــزرگــا مــردا نیست در دست تو جز نسخۀ حاجات و برات شعر ناقـابل من چـیست که نذر تو شود جان ناقابل من چیست که گویم به فدات تو کدامین غـزلی عـطر کـدامین ازلی؟ از تو گـفـتن نتـوانـنـد چرا این کـلمات؟ جبل الرحمه همین جاست همینجا که تویی پای این سفره که نور است و سلام و صلوات
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت مسلم بن عقیل علیهالسلام
نامه از محبوب آوردهاست کسوت را ببین مبدا تاریخ عشاق است هجرت را ببین در نمازش دید تنهـا مانده با سجـادهاش مسلمین را در وفا بنگر جماعت را ببین دستگیر هاشمیان بین کوفه یک زن است طوعه تنها مرد این شهر است غیرت را ببین در اسـارت وارد بــزم عـبـیـد الـلـه شـد روی گرداند از حرامیها برائت را ببین در اسـارت وارد بــزم عـبـیـد الـلـه شـد مثل زین العابدین، آری شباهت را ببین آب آوردند و خونش را درون کاسه ریخت تشنه لب پرواز خواهد کرد قسمت را ببین مکه را از کوفه میبیند بصیرت را نگر گفت بنویـسید برگـردد وصیت را ببـین شد سرش دروازه را آذین و بعد از واقعه خود حسین آمد به دیدارش زیارت را ببین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
کوفیان شعله به قـلب و دل شیدا مزنید آتش کـیـنه به هر خـیـمۀ صحرا مزنید کوفیان همسفـر محـنت و غـمها نشوید نقـش انـدوه به قـلـب و دل شـیدا مزنید کوفیان بیعت خود از چه چنین میشکنید رخنه بر کشتی جا مانده به دریا مزنید کوفیان یکـسـره تا آتـش دوزخ نـرویـد بیوفـایی مکـنـید اینهمه در جـا مزنید کوفیان از چه درِ خـانۀ خود میبـنـدید طعنه بر بیکسی عـتـرت طاهـا مزنید کوفیان مَرکب انـدوه و بلا زین مکـنید بر رکاب سـتـم و ظـلـم چـنین پا مزنید کـوفـیان اهـل حـریـم نـبـوی چون آیـند شـرر کـیـنـه به آرامـش دلهـا مـزنـیـد کـوفـیان از سـرِ بـام سـتـم خـانـۀ خـود سنگ بر نور دل حضرت زهرا مزنید کوفیان هر چه که خواهید مرا سنگ زنید لیک سنگی به سر زینب کـبری مزنید کوفیان شرم و حیا را به تمامی مبـرید پـارۀ آتـش خـود را به سـرِ مـا مـزنـید کوفیان از سـرِ بـامـم به زمـین انـدازید به اسـیـران حـرم نـعـره و آوا مـزنـیـد کوفیان گر سـر نـیـزه سـرِ یـارم دیـدید تهمت خارجی این گونه به مولا مزنید کـوفـیـان شـهـرۀ نـامـردی عـالم نشوید این هـمه تـیـر جـفـا بر من تنهـا مـزنید کوفیان هرچه که تیر است به سویم بزنید جـانب مـحـرم ما تـیـر تـمـاشـا مـزنـید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ایام حج با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
به کعبه روی نهادم که دور یار بگردم کجـای خانـه به دنبـال آن نگـار بگردم میان این همه حاجی کجاست حاجی زهرا که هر نفس به فدایش هزار بار بگردم مقام و زمزم و رکن و حطیم را همه گشتم کنار حجر روم، یا به مستجـار بگردم؟ میان خـلـق دویـدم که در کـنار تو باشم بگو چقدر به هر گـوشه و کنار بگردم دلم گـرفته بگو ای عزیز فـاطمه تا کی تو را نبینم و بر گِرد این جدار بگردم؟ به شوق این که فقط زیر سایۀ تو بمیرم چو آفتاب به هر کوه و کوهسار بگردم اگرچه گَردِ رهم، با نسیم در به درم کن که در هوات به هر شهر و هر دیار بگردم خدا گواست که نومید نیستم ز وصالت اگرچه دور تو تا دور روزگـار بگردم به انتـظار قـسم با خود این قـرار نهادم که در هوای تو تا وقت انتـظار بگردم عنـایتی که همـه عمر «میثم» تو بمانم بسـانِ میـثـمِ تـو دور چـوبِ دار بگردم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت مسلم بن عقیل علیهالسلام
در شهر کوفه رسم این مردم عجیب است مهمانشان مسلم چقدر اینجا غریب است این مردمِ نـامـرد در خـانـه نـشـسـتـند روی سـفـیر تو در و کـاشـانه بـسـتـند این شهر شهرکوفه شهر بیوفاییست خاصیت و اخـلاق آنها بیحـیـاییست ایـنجـا کـسـی بـا او سـرِ یـاری نـدارد آواره گشته چون که غمخواری ندارد هر خانهای که در زده بسته به رویش اندوه و غُـصه عُـقده گشته در گلویش در زیرلب حرفی ز سوز و درد دارد آقــا نــیــا کـوفـه مــَرامـی ســرد دارد آقا نـیا چـشم انـتـظـار تو کـسی نیست جُز تیر و نیزه بیقـرار تو کسی نیست ایـنهـا ز کـیـنه سـیـنه را لبـریز کردند خـنـجـر برای حـنـجـر تو تـیـز کردند آقــا نــیــا دائـم گـل پــرپــر بـبــیــنــی داغ ابـوالفـضـل و علی اکـبر بـبـیـنـی مـولا بـیـا و مُـسـلـمت را کـن نـظـاره در کـوچـهها گـشـتـه تن من پـارهپـاره آقـا دگـر بـر مـن نــمـانـده راه چــاره شـد قــتــلـگــاه مــسـلـمت دارالامــاره
: امتیاز
|